دیکشنری
داستان آبیدیک
سوار کشتی کردن
english
1
Law
::
embark; take on board a ship
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
سوادبرداشتن
سوار
سوار بر
سوار بر اسب
سوار پیکاپ
سوار سازی
سوار شدن
سوار شونده
سوار ماشین شدن
سوار کار
سوار کاری کردن
سوار کردن
سوار کردن (نصب)
سوار کشتی
سوار کشتی شدن
سوار کشتی کردن
سوار کنی
سوارگاه
سواره
سواره رو
سواره رو عبوری
سواره نذام
سواره نظام
سوارهرو
سوارکار
سوارکاری
سواری
سواری اشتراکی
سواری شخصی
سواری کردن
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید